ازمایشگاه سرد

سلام به همگی من تازه واردم و رمان مینویسم خوشحال میشم بخونینشون♡
اول از همه مقدمه داستانم...
✦ مقدمه

سلام. اسم من لیتیشیامکبراید است و امیدوارم بعد از خواندن این داستان زنده بمانید. البته بعداً می‌فهمید چرا اینو گفتم.

من یک دختر معمولی‌ام؛ ساکت و آرام. البته از نظر بقیه شاید این‌طور باشه… شایدم نه. کی می‌دونه؟
بیشتر وقتم رو در آزمایشگاه گذراندم. تا اینکه به این فکر افتادم: «چرا خودم یک آزمایشگاه نسازم؟» و خب… موفق هم شدم. الان یک آزمایشگاه نسبتاً بزرگ زیر خانه‌ی پدرم دارم. (می‌دونم… خیلی باحاله.)
شاید بپرسید چطور اینقدر خرج کردم؟ خوب، بعضی از شما شاید حدس زده باشید… پدرم یکی از بزرگ‌ترین کله‌گنده‌های آمریکا است. کسی جرأت ندارد با او بحث کند، چون… رییس FBI است. درسته، من دختر رییس FBI هستم. خیلی جالبه نه؟
خب، دیگه چیز جدیدی یادم نمیاد بگم. ولی بزارید توضیح بدم چرا گفتم «امیدوارم بعد از خواندن این داستان زنده بمانید»: چون هر کسی تا حالا این داستان رو خونده، یا چند روز بعد گم شده و دیگر پیدا نشدا یا ویا پیدا شده اما جسدش نه خود واقعیش !
پس مواظب باشید. یه پیشنهاد هم دارم: اگر دارید این داستان رو می‌خونید، مخصوصاً شب‌ها مراقب جنگل‌ها باشید. اگر رفتید و گم شدید، حتی شب یا روز، به هیچ‌کس که شما را پیدا کرد و رفتار عجیب داشت اعتماد نکنید. احتمالاً می‌خوان **روح شما رو مثل شهد عسل بنوشن البته اگر اون پیداتون کنه شما راهی جز رفتن با او ندارید میپرسید چرا؟چون اگه با اون مخالفت کنید به احتمال زیاد به قول خودش ادب تون میکند یا به زبان ساده تر میکشدتون!
خب، قرار نبود اینقدر صحبت کنم. حتماً دارم حوصله‌تون رو سر می‌برم. پس دیگه وقتتون رو نمی‌گیرم. داستان اصلی از اینجا شروع می‌شود…
(ادامه دارد)
دیدگاه ها (۲)

ازمایشگاه سرد

ازمایشگاه سرد

﹙𝒥 ﹚ 𝖬𝖨𝖲𝖲 𝖩𝖨𝖩𝖨 𝖨𝖲 𝖳𝖠𝖫𝖪𝖨𝖭𝖦 𝖳𝖮 𝖸𝖮𝖴 ! 𐀔 :خانوم جی جی صحبت میکن...

هی من می گم اصلاح طلبی یه جریان یهودی مارانوسه شما باور نکن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط